(دستگیری) تا توانی ، قلب زار بینوایان شاد کن بزم شادی در دل بیچارگان بنیاد کن پاک کن گرد غم از چهر یتیمان نزار کلبه ی ویرانه ی درماندگان آباد کن بینوایی گر به بند مَسکنت افتد اسیر با کف مردانگی ، او را ز بند آزاد کن جور و کین در حق مظلومان توان کردن ولی گر توانی دفع ظلم و کینه و بیداد کن جور ضحّاکی به حال بیپناهان فخر نیست دفع ضحّاکان دون، چون کاوه ی حدّاد کن کاخ جور اجنبی ویران کن از مردانگی زین طریقت ، خاک ذلّت بر سر شدّاد کن هر تا توانی ، قلب زار بینوایان شاد کن
درون سینه ی خود آسمانی کردهام پیدا
داروین گفتا بشر از نسل میمون بودہ است
کن , ,، ,توانی ,ی ,دفع ,کن ,زار بینوایان ,بینوایان شاد ,شاد کن ,قلب زار
درباره این سایت